محاجه باقرزاده با سرلشکر عراقی درباره اسرا و مفقودین
به دنبال تقاضای ملاقات فوری سرلشکر "حسن محمدخضر الدوری" -مسئول کمیته جستجوی مفقودین عراق- با سردار "میرفیصل باقرزاده"
مسئول کمیته جستجوی مفقودین جمهوری اسلامی ایران- در نقطه مرزی شلمچه، در روز دوشنبه 25 آذر ماه سال 1381 این دیدار در محل سالن مذاکرات مرزی کمی جستجوی مفقودین برگزار شد.با وجود گذشت5 سال، نظر به اهمیت موضوع، شرح آن دیدار به نقل از یکی از حاضران در آن جلسه بیان می شود. خاطرنشان می شود نویسنده این گزارش را در همان زمان نوشته بوده اما تاکنون منتشر نشده است. سرلشکر "حسن محمد خضر الدوری" که به عنوان دبیر کمیته امور اسرا و مسئول کمیته قربانیان جنگی عراق (کمیته جستجوی مفقودین عراق) فعالیت می کند، برای نخستین بار در طول سال های اخیر، با لباس شخصی و تنها (بدون راننده و عناصر حفاظتی) وارد خاک جمهوری اسلامی ایران شد و پس از استقبال اولیه از سوی سردار باقرزاده، درخواست نمود تا دیدارشان به طور کاملاً خصوصی و در حضور مترجم انجام شود. نامبرده ابتدا گزارشی از اقدامات خود پیرامون درخواست های قبلی باقرزاده در نشست بصره را ارائه نمود، سپس وارد بحث اصلی شد و چنین اظهار داشت:
نمی دانم چگونه صحبت را با شما شروع کنم. من که سرلشکر حسن الدوری هستم، والله العظیم والله العظیم والله العظیم، شما را انسان جدی، مخلص، کریم النفس و با امانت می دانم که دارید کار می کنید. این هم نظر خود من است و هم نظر مسئولین عراقی. تا امروز که با شما صحبت می کنم، به اندازه تار مویی از شما کلک و حقّه ندیدم. به همین علت با اعتماد کامل با شما سخن می گویم و باز خدا را شاهد می گیرم که من نیز با شما با جدیت و اخلاص کار کردم و تاکنون هیچ گزارش سوئی از شما برای مسئولین عالی رتبه بیان نکرده ام.
من خیلی از کارهایی را که فرماندهی نمی داند، دارم برای شما انجام می دهم. مثل همین کاوُش در "قبرستان حسن البصری" در جنوب الزبیر که با وجود باران شدید، افراد تحت امر من مشغول کار بودند. خیلی از کارها را شخصاً پیگیری می کنم و ارتباطی به سیستم ندارد؛ چون می دانم شما با روح و جسم خودتان کارها را پیگیری می کنید. این توجیه و اظهارات من کاملاً غیر رسمی است. من به مسئولین عراقی گفتم که برای نظارت بر کارها می روم و این یک پوشش بود تا بتوانم با شما دیداری کنم.
اخیراً در جلسه ای که با حضور "امیر نجفی" (3 روز قبل از عید فطر) در "منذریه" داشتم، متوجه شدم که ایشان در رابطه با امور اسرا جدی نیستند! نمی خواهم غیبت ایشان را بکنم، ایشان همیشه این سؤال را از من می کند که کار شما با کمیته مفقودین ایرانی چگونه است؟
اخیراً از "مجلس وطنی عراق" از من سوال کردند چطور شما در رابطه با مفقودین ایرانی فعال هستید ولی در رابطه با اسرا این گونه نیستید؟
جوابی که من به آنها دادم این بود که از نظر من ابتدا باید دنبال امور زنده ها رفت و بعد اجساد ولی متأسفانه این گونه نیست.
وقتی که برگشتم به مرز، پاسخ مرا مجلس وطنی به وزارت خارجه عراق داد. من و آقای "قاضی عبدالمنعم" (همتای امیرنجفی)، وزیر امور خارجه و مقام امنیتی، با هم نشستیم و صحبت کردیم. وزیر امور خارجه در رابطه با امور مربوط به اجساد راضی و خوشحال بود ولی به شدت از کمیسیون اسرا ناراضی و ناراحت. البته مدیر اطلاعات (مقام امنیتی) نیز از کار کمیته اجساد راضی بود. اما سؤالی کرد که این مشکل شما با کمیسیون اسرا چیست؟
البته من قبل از پرداختن به این مسئله، اشاره ای به موضوع ضیافت آتی در موصل و بغداد داشتم و گفتم انشاءالله پس از دیداری که با سید میرفیصل خواهم داشت، پاسخ را می گیرم و به شما می دهم. اما در کلِ عراق، نظرات در مورد اسرا را من می دهم. در شرایط کنونی اسرای عراقی موجود در ایران 8950 نفر هستند که از نظر صلیب سرخ قطعی و ثبت شده است. در این مورد صلیب به من نوشته ای داده است. اما آقای نجفی می گویند: تعدادی از اینها "رافضین العوده" هستند که نمی خواهند به کشورشان برگردند که آمار آنها 8454 نفر است؛ لذا بقیه یعنی 516 نفر اسیر هستند.
طبق قراردادی که در تهران و بغداد داشتیم، قرار بر این بود که کل این افراد برگردند. اما صلیب سرخ می گوید رافضین العوده 7323 نفر هستند؛ لذا این دو عدد با هم اختلاف اساسی دارد.
متأسفانه پس از گذشت 7ماه از این توافق، ما نتوانستیم به جایی برسیم. اما متقابلاً از ایرانی ها 365 نفر در نزد سازمان مجاهدین خلق هستند.
در این جا، سردار باقرزاده بلافاصله گفت: منافقین.
ولی الدوری گفت: نه مجاهدین خلق.
باقرزاده مجددا با تحکم گفت: منافقین.
الدوری مجددا گفت: مجاهدین خلق.
در این جا باقرزاده گفت: منافقین، کسانی که به درد کشورشان نخورند، مطمئن باشید هیچگاه بدرد شما هم نمی خورند.
با اظهار این سخنان، سرلشگر الدوری دست بر درجه های نظامی سردار باقرزاده گذاشت و با احساسات عجیبی به او گفت: "قسم به شرافتِ این درجه ها، من هم با شما موافقم، من هم آنها را منافق می دانم و اصلاً از آنها خوشم نمی آید!"
سپس ادامه داد: گروه ایرانی (تیم امیر نجفی) با گروهی از افرادی که در اختیار سازمان منافقین هستند، دیدار کردند، اما آنها نخواستند برگردند. به هر حال این که چرا تاکنون توافقات اجرا نشده است را بنده هم نمی دانم ما ادعای خود را در مورد اسرای عراقی گفتیم ولی آنها همچنان 560 نفر را مطرح می کنند.
اما شما بدانید که ما از ایرانی ها، هیچ اسیری نداریم. فقط 8 نفر را سند دادند که در "چومان" اسیر شده اند. لذا مابقی مفقود هستند. ما اطلاعات دقیقی داریم که در "کهریزک" و "پرندک" اسیر عراقی هست؛ اگر شما سوار هواپیما شوید، به راحتی از بالا می توانید مشاهده کنید که حداقل 900 نفر آن جا هستند.
شما دو سال قبل نکته مهمی گفتید که من همیشه آن را به خاطر دارم و آن این که من و شما قادریم و باید سعی کنیم که مواضع ایران و عراق را به هم نزدیک کنیم. اکنون سؤال من این است که ما باید برای امور اسرا چکار کنیم؟ طبق قراردادی که آقای "طه یاسین رمضان" -معاون رئیس جمهوری وقت عراق- با "سید خاتمی" -رئیس جمهوری وقت ایران- داشتند بنا بود موضوع اجساد را ما انجام دهیم. لذا طبق آن قرار، ما پیش رفتیم اما تا امروز با اطمینان کامل می گویم که در امور اسرا هیچ پیشرفتی نداشتیم.
در مورد 836 نفرعراقی ای که تیمسار نجفی مدعی است آنها مفقود هستند، اخبار مربوط به اسارت آنها توسط دیگر اسرا بدست ما رسیده است. شما می دانید که ما از شما تعدادی زندانی داریم. حدوداً 200 الی300نفر. از آن جمله یک نفر سرهنگ (منظورش سرهنگ "آدم نژاد" بود) و یک نفر گروهبان است. ما به تیمسار نجفی گفتیم که حاضریم همه این زندانی ها را بدهیم، ولی در عوض اسرای ما را آزاد کنید. ولی ایشان قبول نکرد. ما نمی خواستیم موضوع اسرای کشته شده را برعهده شما بگذاریم.
تیمسار نجفی لیست 1216 نفره اسرای عراقی مدفون در ایران را به ما داد و گفت اینها در ایران فوت کرده اند و شما زحمت کشیدید و اجساد آنها را به ما تسلیم کردید ولی تعداد 50 نفر از اجساد هنوز تحویل ما نشده است. نمی دانم چرا امیر نجفی نشانی آنها را نداده است. الآن خانواده های عراقی فهمیده اند و دائماً برای روشن شدن سرنوشت اجساد فرزندان شان به ما فشار می آورند.
اما در مورد پناهندگان نیز یادآوری کنم که ضوابط ما در عراق در مورد پناهندگان ایرانی این گونه است که آنان می توانند تمام دارایی و مایملک خود را بفروشند و تبدیل به پول کرده با خود به ایران بیاورند. علاوه بر آن، دولت عراق به هر کدام از آنها هزار دلار نیز می دهد. اما متأسفانه در ایران این کار نمی شود و اخیراً به من گفتند که ایرانی ها در این کار جدی نیستند و کار را تعطیل کردند.
در این جا باقرزاده حرف او را قطع کرد و گفت: ولی من در بولتن اخبار خواندم که عراقی ها کار را تعطیل کرده اند.
حسن الدوری اظهار داشت: بله چون ایرانی های فعال برخورد نکردند ما کار را تعطیل کردیم. در عراق، عراقیها می گویند: کار شما با سید باقرزاده خیلی خوب پیش می رود. همان طور که می دانید تاکنون ده هزار جسد را با هم مبادله کرده ایم و این کار بزرگی است. ما از شما می خواهیم این موضوع را به سید (آیت الله) خامنه ای گزارش کنید تا کار امور اسرا را آسان کنند. چون شما در گذشته در یک مرحله اقدام کردید و به نتیجه رسیدیم و تعدادی از اسرای دو کشور آزاد شدند. در مقابل ما هم در جزیره مجنون زمینه کار شما را فراهم می کنیم. من نمی خواهم کار خودمان را با کار کمیسیون اسرا گره بزنم ولی به شدت نگران تعطیلی کار خودمان (کمیته مفقودین) هستم. چون اگر موضوع اسرا حل نشود، کار کمیته جستجوی اجساد نیز با مشکل مواجه خواهد شد.
سردار باقرزداه در پاسخ ادعاهای الدوری گفت: ما، در ماه مبارک رمضان، دعایی را زمزمه می کنیم که در آن می گوییم "اللهم فکّ کلّ اسیر".
الدوری گفت: بله "اللهم فک کلّ اسیر المسلم".
باقرزاده گفت: نه. کلِّ اسیر. اینجا مطلقِ اسرا مدّ نظر است، اعم از مسلم، کافر و مشرک؛ لذا تعبیر چون اطلاق عام دارد، طبعاً اسرای شما را نیز در بر می گیرد! اما به عنوان یک فرد بی طرف می خواهم نظر بدهم. حقیقت این است که استراتژی ما و شما در رابطه با امور اسرا، چندان خوب نبود که کار به نتیجه مطلوب نرسیده و به بن بست رسیده است. بر پایه این استراتژی، اعتماد زائل شده و پل های مربوط در این رابطه، بکلی خراب شده است.
شما چه توقعی از من دارید؟ فرض کنید من یک بار دیگر این پیشنهاد را بدهم، اما نخستین سوالی که رهبری انقلاب از بنده می کنند این است که شما چه تضمینی دارید که عراق در اقدام متقابل، اسرای ایرانی را آزاد کند؟ ایشان از من سوال خواهند کرد: مگر امیر نجفی همین کار را نکرد و تعداد زیادی از اسرای عراقی را آزاد نکرد پس چرا نتیجه ای حاصل نشد؟
البته شما متأسفانه در ازای اقدام من، فقط 64 نفر از اسرای ایرانی را آزاد کردید و دیگر ادامه ندادید. تحلیل من این بود که پس از آن مرحله، توپ به گردش درخواهد آمد و ما وارد مراحل دیگری خواهیم شد؛ ولی شما ادامه ندادید و همواره گفتید اسیری نداریم، درحالی که ما هم اسناد زیادی در مورد وجود اسرای ایرانی در عراق داریم. به عنوان نمونه دو نفر که با هم فامیل هستند، در اردوگاه با هم اسیر بودند اما یکی از آنها آمد و دیگری همچنان اسیر است. متأسفانه شما شرایط امیر نجفی را درک نمی کنید. ایشان تعداد زیادی از اسرای شما را آزاد کرد ولی شما فقط تعدادی چوپان و قاچاقچی و رهگذر را به ایران برگرداندید. طبیعی است این کار موجب می شود تا موضع ایشان در کشور ضعیف شود و از نظر افکار عمومی نتواند پاسخگو باشد. امروز افکار عمومی ملت ایران نمی پذیرد که ما سرباز اسیر عراقی آزاد کنیم ولی ما به ازای آن، زندانی ساده و مردم بومی مناطق را که اوایل جنگ به زور برده اید، تحویل بگیریم.
شما اجساد تعدادی را که در عراق به شهادت رسیده اند، از جمله جسد "رامین جبرائیلی" که در جریان انتفاضه در عراق، بر اثر اسهال خونی شهید شد را نداده اید (که الدوری نام او را یادداشت کرد) البته در مورد50 جسدِ شما، باید بگویم به دلیل برخی از ساخت و سازها در قبرستان های ایرانی، کار ردیابی آنها مشکل شده بود. اما اخیراً تیمسار نجفی توسط کمیته ای محل دقیق آنها را معلوم کرد و به ما اعلام نمود و قرار است به زودی آنها را نبش قبر کنیم و تحویل دهیم. من از شما می خواهم خواسته های خود را مکتوب کنید و به من بدهید تا آن را به رهبری انقلاب تقدیم کنم.
الدوری در پاسخ اظهار داشت: نمی توانم این کار را بکنم. این نظر غیر رسمی است.
باقرزاده گفت: خب به طور غیر رسمی بنویسید. بدون شرح و امضاء و سربرگ. ولی او در پاسخ گفت: نمی توانم این کار را بکنم!
باقرزاده اظهار داشت: در هر حال من فضا را خیلی روشن نمی بینم. در چنین شرایطی که عراق تهدید می شود و ما دشمن مشترک داریم، باید برای تأمین امنیت منطقه همکاری مشترک داشته باشیم. ای کاش شما همانند مرحله قبل که در آستانه حمله امریکا به عراق، تعداد قابل توجهی از اسرای ایرانی را آزاد کرده بودید، این بار نیز همین کار را بکنید. اگر کار کمیته مفقودین پیش رفته است، به دلیل ایجاد اعتماد بوده. لذا شما باید این اعتماد را در بخش اسرا نیز به وجود بیاورید. شما فرض کنید الان بنده بشوم مسئول امور اسرا، طبیعی است تا شما ایجاد اعتماد نکنید من نمی توانم هیچ کاری برای شما انجام دهم.
همین عدم اعتماد به دولت شما بود که موجب شد سازمان ملل هیأتی را برای ردیابی سلاح شیمیائی و هسته ای به آن کشور اعزام کند. خب آمریکائی ها جوسازی کردند ولی خوشبختانه دولت شما پذیرفت و رئیس جمهوری عراق نیز خیلی باز برخورد کرد و گفت بیائید همه کاخ ها را بازدید کنید.
لذا معتقدم باید تیمی از جمهوری اسلامی ایران با عضویت صلیب سرخ و با کمک خود عراق، کلیه نقاطی را که ما مدعی هستیم ممکن است در آن جا اسیر ایرانی باشد، بازدید کند. شما از این راه می توانید تا حدی ایجاد اعتماد کنید.
حسن الدوری در پاسخ اظهار داشت: من به عنوان یک شخص این پیشنهاد را قبول دارم.
سپس باقرزاده به او گفت: در هر حال من خواسته شما را منتقل می کنم ولی چندان امیدوار نباشید چون فضا اصلاً خوب نیست. نکته دیگری که در این جا باید بگویم، موضوع تعطیلی کار جستجوی اجساد است. شما مطمئن باشید چنانچه این کار صورت بگیرد، این موضوع بر روی سایر کمیته ها بویژه کمیته تجارت و زیارت اثر منفی خواهد گذاشت و ممکن است کلیه کارها را به تعطیلی بکشاند.
حسن الدوری پس از پاسخ باقرزاده اظهار داشت: من خدا را شاهد می گیرم که اسیری در عراق نیست؛ ولی از شما سؤال می کنم چه دلیلی دارد که ما اسیران شما را نگه داریم؟ من قبل از ماه مبارک رمضان به کلیه شهرهای موصل، بعقوبه، تکریت، صلاح الدین و... رفتم برای ردیابی احتمالی اسرا و اجساد. با خود گفتم: تمام زندان ها را یک بار دیگر بازدید کنم. به نحوی که وقتی آقای نجفی فهمید، به من گفت: پس تو کی به زن و بچه ات می رسی؟! من آن دسته از اسامی را که او به من داده بود، پیگیری کردم از جمله خلبانان را. آیا شما می دانید که عراق 51319 نفر مفقود دارد؟ ما حداقل مدرک 3300 نفر از آنها را داریم که در ایران هستند. خواهش می کنم این مطلب را برای آقای خامنه ای بنویسید.
پس از این اظهارات، طرفین وارد مباحث فنی جاری در خصوص جستجو در منطقه زید و شلمچه شدند و برخی از اشکالات مطروحه را رفع کردند.
جلسه که تمام شد و الدوری به کشور خود رفت، از سردار باقرزاده پرسیدم که نظرش درباره اظهارات الدوری چیست؟ که وی گفت: تردیدی ندارم که حضور سرلشکر الدوری در مرز، با اجازه مقامات بالاتر و برای رخنه در مواضع جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است. خصوصاً که در دیدار اخیر کمیسیون های ایرانی و عراقی، طرف عراقی، آب پاکی را بر روی دست طرف ایرانی ریخت و صراحتاً وجود هرگونه اسیر ایرانی در خاک عراق را رد کرده است.
امید بستن عراقی ها به بنده هم، جهت گشایش در این امر -صرف نظر از برخی عبارات اغواء کننده و طمع ورزی ها از جمله ایجاد اختلاف بین بنده و امیر نجفی و همچنین سابقه مؤثری که در موضوع آزاد سازی اسرای انتفاضه داشتم-، حاکی از میزان تأثیر کار کمیته جستجوی مفقودین در خاک عراق و مآلاً آثار و تبعات مثبت آن در نزد مردم و مسئولین نظام جمهوری اسلامی است. به عبارت دیگر عراقی ها کار ما را قوی و تأثیر گذار ارزیابی کرده و می کنند.
تهدید تلویحی به انسداد در فعالیت برون مرزی کمیته مفقودین هم اگرچه با پاسخ اجمالی بنده روبرو شد، ولی حکایت از این دارد که عراقی ها می دانند که موضوع اجساد برای ما مهم است. لذا بعید نیست که بخواهند برای اخذ امتیاز، طمع بورزند و حتی در برهه ای از زمان کار را به تعطیلی بکشانند. کما اینکه در گذشته نیز قریب به 9 ماه کار را تعطیل کرده بودند.
ناگفته نماند در صورتی که عراقی ها بخواهند به این سمت بروند، باید مسئله تعطیلی کمیته تجارت و زیارت و دیگر مناسبات نیز به طور رسمی به آنان گوشزد شود.
البته تجربه نشان داده که عراقی ها حتی در شرایط سخت نیز به سختی امتیاز می دهند؛ لذا چاره جویی برای رخنه در مواضع سرسخت عراق در موضوع اسرا، باید خارج از قواره های موجود کمیسیون امور اسرا پیگیری و ردیابی شود. به اعتقاد بنده، این موضوع باید از کشمکش های دو سویه امیر نجفی و آقای قاضی عبدالمنعمِ لجوج و یکدنده، خارج شود. به نحوی که یا در سطوح عالی تر بحث و بررسی شود، یا این که ما مکانیزمی طراحی کنیم که منجر به دخالت عوامل خارجی نظیر سازمان ملل، صلیب سرخ و یا دیگر کمیته های به اصطلاح حقوق بشری شود. به نظر می رسد یارگیری در این رابطه بی مناسبت نباشد. خصوصاً این که در شرایط کنونی، عراقی ها با جامعه بین المللی از نظر مسائل حقوق بشری و امثال آن مشکل دارند و کشوری نظیر کویت نیز مشکل مشابهی با عراق دارد. از این رو فکر می کنم اگر این موضوع توسط شورای عالی امنیت ملی مورد بازنگری قرار گیرد و راهکارهای ممکن مرور شود، مثمر ثمر خواهد بود.